خوشبخت‌ترین دست‌های دنیا

دست‌های من خیلی‌ مادر هستند. دوست دارند هر روز حداقل یکی‌ دو تا بچه بزایند. دست‌های من خوشبخت‌ترین دست‌های دنیا هستند وقتی‌ که خلق می‌‌کنند، وقتی‌ که می‌‌چسبانند، وقتی‌ که بُرِش می‌‌دهند، وقتی‌ که می‌‌دوزند، دکمه یی به جای چشم، نخی به جای دهان، وقتی‌ که میخ می‌‌کوبند، وقتی‌ که اَره می‌‌کنند، وقتی‌ که می‌‌تراشند حتا وقتی‌ که روی سازی ضربه می‌‌زنند. دست‌های من بی‌ منت می‌‌زایند، نوازش می‌‌کنند بچه‌های خودشان را و بچه‌های دیگران را. دست‌های من عاشق زاییدن هستند اما چون نمی‌‌توانند بچه آدمی‌زاد بزیند، دوست دارند که بچه‌های آدمی‌زاد را نوازش کنند و چیز‌هایی‌ بزایند که مورد مقبول بچه‌های آدمی‌زاد بیفتد. دست‌های من استراحتی‌ ندارند، حتا غذایی نمی‌‌خواهند، هر چند وقت یک بار کمی‌ کِرِم برای سرحال شدن یا گاهی حرکتی‌ به چپ و راست، خیلی‌ بی‌ ادعا هستند، خیلی‌. دست‌های من با دیدن رنگ‌ها از کنترل خارج می‌‌شوند، می‌‌خواهند که رنگ‌ها را به همه جا، حتا سر و کله خودشان بمالند. دست‌های من وقتی‌ که نمی‌‌زایند، کسل می‌‌شوند و بقیه دوروبری هاشان را هم کسل می‌‌کنند.
دست‌های من خوشحال نیستند وقتی‌ که بسته‌های سنگین را بلند می‌‌کنند، انقدر فریاد می‌‌کشند که از صدایشان سرسام می‌‌گیرم و حالم به هم می‌‌خورد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار