چقدر خوبه که...

چقدر خوبه که یه کسی‌ رو داشت باشی‌ که برسونیش راه آهن، نه با ماشین که با اتوبوس. نه اینکه باهاش بری به خاطر این که چمدونشو براش حمل کنی‌، بلکه به خاطر این که ببوسیش و بهش بگی‌ زود برگرد.
چقدر خوبه که یه نفرو داشته باشی‌ که بیاد ایستگاه قطار دنبالت، که بهت خوش آمد بگه.
چقدر خوبه که یه دوستِ
راه دور داشته باشی‌، که برای دیدنش هواپیما سوار بشی‌، ساعت‌ها بری تا برسی‌ اون ور کرهٔ زمین و وقتی‌ دیدیش خودتو بندازی تو بغلش و دلت براش غنج بره و با بوی تنش، تمام خستگی‌ راه رو فراموش کنی‌.
چقدر خوبه که یه کسی‌ رو داشته باشی‌ که براش نامه بدی، با خط خودت، هر چقدر هم که خرچنگ قورباغه بنویسی‌. چه خوبه که گاهی پستچی در خونتو بزنه و برات یه بسته از یه دوست بیار که بوی اونو بده.
چقدر خوبه که وقتی‌ آخر شب می‌‌یای خونه، یکی‌ درو روت باز کنه. چقدر خوبه که خونه تو مأمن گرمی‌ باشه برای شبای زمستونِ
یه دوستِ تنها. چقدر خوبه که زمستونا یه کرسی توی خونت باشه که روش پر از آجیل و اناره.
چقدر خوبه که یه هم کلاسی داشته باشی‌ که وقتی‌ می‌‌ری‌ تو کلاس و می‌‌بینیش لبخند رو لبات بشینه و اون خوشحال باشه که تورو داره، چون تو همهٔ درس
های روزی که غایب بوده رو براش توضیح می‌‌دی.
چقدر خوبه که...

نظرات

پست‌های پرطرفدار